امید، همزاد کارآفرینان موفق
سپتامبر 11, 2008 at 23:27 بیان دیدگاه
امید، همزاد کارآفرینان موفق
همه کسانی که میخواهند خود را از کارمند به کارآفرین تبدیل کنند رویایی در ذهن دارند و میخواهند با راه انداختن کسبوکاری مستقل حرفه مورد علاقهشان را پیش گیرند و به روشی که دوست دارند پول در بیاورند. اگر شما هم راه تازهای را شروع کردهاید و به جرگه کارآفرینان پیوستهاید، خواندن این مطلب سودمند خواهد بود. با چند سوال شروع میکنم: فکر میکنید که چقدر به تحقق آرزویتان نزدیک هستید؟ شاید هم دیگر آن شور و شوق ابتدای کار را ندارید. خب اگر این طور است فکر میکنید علت چیست؟ چه چیز باعث شده که در میانه راه تردید داشته باشید؟ آیا از شکست میترسید؟ شاید هم درباره موفقیت نگرانید؟ به نظر میرسد که دیگر آن علاقه و اشتیاق قبلی را ندارید و اصلاً علتش را هم نمیتوانید بیابید. در این جا چند مثال از این کارآفرینان خسته و مردد میآوریم:
«لورا» یک کارآفرین خود اشتغال است که در زمینه مشاوره املاک و مستغلات فعالیت میکند. این زن کارآفرین در ابتدا به شدت به کارش علاقهمند بود و ساعات بسیاری را به کارش اختصاص میداد ولی اندک اندک احساس خستگی و فرسودگی کرد و انگیزهاش را از دست داد و عملاً نتوانست کار مناسبی را سر و صورت دهد و برای پیشرفت کسبوکارش اقدام موثری کند.
«مایکل» نمونهای دیگر است ولی این بار مایکل کارآفرین نیست بلکه برای یک شرکت بزرگ تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات کار میکند و به واقع یک کارمند است. مایکل در بخش روابط عمومی و ارتباطات بازاریابی کار میکند و از وضعیت خودش کاملاً راضی و خوشحال بوده و به فعالیتهایش علاقهمند است ولی در این چند ماه گذشته، شرکت آنها با مجموعه دیگری مشارکت کرده و این تحولات سبب شدهاند که مایکل فشار عصبی زیادی احساس کند و در توانایی خودش برای اداره امور دچار تردید شود. او نگران و عصبی است و این اضطراب و فشار روانی علاوه بر روان به جسم مایکل هم صدمه زده است. او فکر میکند که دیگر نمیتواند مدت زیادی در این پست کار کند. سرانجام این کارمند نگران به یک مشاور و روانشناس مراجعه کرده و از او کمک میخواهد. مشاور به مراجعش یاد میدهد که چطور نگاهش را به مسائل کاریاش تغییر دهد و دلهرهها و نگرانیهای بیهوده را از خودش دور کند. در واقع شناخت مایکل از خودش و دنیای اطرافش تغییر میکند و به تبع آن رفتارش نیز بهتر شده و مشکلات روان و جسمش را بهبود میبخشد. مایکل حالا میداند که چطور خود را با تغییرات سازگار و هماهنگ کند و همچنان با شور و علاقه به کارش بپردازد.
«راشل» کارآفرین دیگری است که تغییری در زندگی شخصیاش او را نگران کرده و درباره ادامه حرفهاش و مدیریت یک کسبوکار مستقل دچار تردید شده است. راشل واقعاً به کارش علاقهمند است و هفت روز هفته را کار میکند. او به تازگی نامزد کرده و میبیند که یک هفته پرکار بر زندگی شخصی و ارتباطات با نامزدش تاثیر گذاشته است. راشل نمیداند چه کار کند و چطور هم با علاقه بسیار کارش را ادامه دهد و هم به زندگی جدیدی که پیش رو دارد، بپردازد. این زن کارآفرین و مشتاق تصمیم میگیرد که به درستی و واقع گرایانه فکر کند و ببیند که به راستی کدام یک از این دو برایش مهمتر هستند؟
تمامی این اشخاص هم به قسمتی از کارشان علاقهمند هستند و هم دوست دارند که بخشی از الگوی زندگیشان هم به همین روند کنونی پیش برود ولی با این حال هرکدام قطعه گمشدهای دارند که وقتی میخواهند بین زندگی و کارشان ارتباطی موثر و سودمند برقرار کنند دچار مشکل شده و نبود این قطعه را حس میکنند.
لورا دریافت که اگر دیدگاهها و شناختهایش نسبت به خود و تواناییهایش را تغییر دهد میتواند انرژی مثبت قبلیاش که به شکل انرژی منفی به محیط اطرافش میداد را بازیابد. در زیر تعدادی خطوط راهنما هست که به شما کمک میکند بتوانید از شک و تردیدهایی این چنین بیرون بیایید و راهتان را دوباره پیدا کنید:
– به درونتان توجه کنید. منتظر نباشید تا دیگران به شما دستور دهند که چه کار کنید. دلیلی ندارد که همیشه و در این موقعیتها مطابق پیشنهادها، خواستهها و میل دیگران عمل کنید. بدانید که هیچ کس نمیتواند جای کس دیگری باشد. اگر شکست بخورید طعم تلخ ناکامی را فقط خودتان میچشید و اگر هم پیروز شوید این شما هستید که بیش از همه شادمان خواهید شد. البته فکر نکنید که من با مشورت مخالفم. شنیدن توصیه و نظرات بقیه روش بسیار خوبی است ولی تسلیم ایدههای آنها بودن امر جداگانهای است.
– این نکتهای است که در ظاهر ساده به نظر میرسد ولی معنای عمیقی در پس آن وجود دارد. «سعی کنید خودتان باشید». زمانی که تصمیم میگیرید برای احساس آرامش، ارزشمندی و کسب درآمد، اقدامی انجام دهید، مسوولیت آن را صددرصد به عهده بگیرید و دقت کنید که برای راحتی و آسایش «خودتان» کار کنید نه برای اخذ تایید و تحسین دیگران. اگر بخواهید همیشه مورد توجه و تایید بقیه باشید مجبور میشوید مطابق ارزشهای آنها رفتار کنید؛ گاهی اوقات این ارزشها و استانداردها با باورها و مسائل مورد توجه شما مغایرت دارند. پس به جای اینکه بخواهید همیشه برای جلب توجه دنیای بیرون تلاش کنید، سعی کنید هویت، ارزشها و علایق خودتان را از یاد نبرید. باز هم باید نکتهای را اضافه کنم. همه میخواهند مورد توجه باشند و کارها و فعالیتهایشان درصدر بوده و تحسین همگان را برانگیزد. دقت کنید که افراد سرآمد، ابداعات، کارها و کوششهای «خودشان» را به اوج میرسانند و دیگران را نیز خوشحال میکنند. این نوع جلب توجه و تحسین شدن با مجری خواستههای دیگران بودن تفاوت عمدهای دارد.
– زمانی که دیدید شک و تردید و دودلی دارید آرام آرام به درون ذهنتان میخزید، فوراً به خودتان یادآوری کنید که شما میدانید کارهایی که لازم است انجام دهید را چه وقت و کجا و چطور به اجرا درآورید. سعی کنید شناختهایتان را بهبود بخشید چرا که افکار و شناختهای شما به اعمالتان تبدیل میشوند.
– همیشه شادیهایتان را به خاطر داشته باشید. آن تجارب، احساسات، رویدادها و داشتههایی که باعث شادیتان میشوند را به یاد بیاورید و به خاطرشان شکرگزار باشید.
– چیزهای زیادی در اطراف شما هستند که به آنها توجه نمیکنید. موفقیتهای کوچک و شادیهای ناچیز را دست کم نگیرید و فراموششان نکنید. همینها انرژیهای مثبتی القا میکنند که به بهبود حال روحیتان کمک میکنند. نکات منفی و ناکامیهایتان را بزرگ نکنید و موفقیتها را به حاشیه نرانید.
– زمانی که نسبت به خودتان، شادیها، ناکامیها، موفقیتها و احساسهای مثبت و منفی خود کاملاً آگاهی یافتید، آن وقت میتوانید تصویر روشنی از اهداف و خواستههای واقعیتان خلق کنید. بعضی کارآفرینان نگران میشوند که حالا چطور به این هدف برسند و کارهایشان را سر و سامان دهند. ترس و اضطراب در هر کاری عاملی مخرب است که اجازه نمیدهد فرد کاری را آغاز کند پس ترس از شکست را از خود دور کنید.
– نکته آخر اینکه همیشه از مربی و دانای درونتان سوال کنید.
بهترین کاری که الان میتوانم انجام دهم چیست؟ یاد بگیرید که معلم درونی برای صحبت کردن با مخاطبش او را «تو» مینامد و از دوم شخص مفرد استفاده میکند. همیشه این طور میگوید: «تو فوق العادهای،» یا «باید سعی کنی عاقل باشی،» یا «تو میتوانی رویاهایت را به واقعیت تبدیل کنی.»
به خاطر داشته باشید که ذهن ما سه بخش دارد: هشیار، نیمه هشیار، ناهشیار. تفکرات بخش ناهشیار که در سایه ذهن نیمه هشیار پنهان هستند، جهان اطراف شما را میسازند. بنابراین از زمزمههای آهستهای چون «اگر شکست بخورم چه؟» یا «نمیتوانم، میترسم این کار را شروع کنم» غافل نشوید. برنامهها و طرحهای بیهوده و به دردنخوری که در گوشه و کنار ذهنتان جا خوش کردهاند را دور بریزید و از شر باورهای محدود کننده و خودساخته هم خلاص شوید.
منابع: سایت آفتاب / اکرم حمیدیان / روزنامه سرمایه
Entry filed under: مقالات کسب وکار. Tags: کارآفرینی.
Trackback this post | Subscribe to the comments via RSS Feed